آنچه یک پدیده جدید محسوب میشود، این است که اکنون افراد کمتوان خود در سطوح ملی و بینالمللی بهعنوان تصمیمگیرنده و حامی اتخاذ سیاستهای کلی برای افزایش یکپارچگی افراد کمتوان، خانوادههای آنان و افراد جامعه، محسوب میشوند.
بیشتر برنامههای متداول در جامعه به سمت افراد سالم گرایش دارد و برای تفسیر و شرح وقایع و یافتهها از هنجارهای جامعه استفاده میشود که براساس تجربههای افراد سالم تعیین شده است.
بخشی از این حقیقت به این دلیل است که بسیاری از ارزشها و سنتهای جامعه بدون توجه به مشارکت افراد کمتوان در تمام سیستمهای سازنده جامعه شکل گرفته است و تا هنگامی که این استثنا در سطح بینالمللی وجود دارد، افراد کمتوان به حاشیه کشیده میشوند و از فرصتهای برابر در زمینههای آموزشی، اشتغال و اوقات فراغت برخوردار نخواهند شد. طرد افراد کمتوان بر کیفیت زندگی آنان و افراد خانواده و مراقبین تاثیر خواهد داشت. اغلب، افراد کمتوان در فقر زندگی میکنند و دلیل آن عدمدسترسی فیزیکی به محل کار، نگرشهای منفی و برچسب زدن به آنان است.
افراد کمتوان دارای استعداد، مهارت، توانایی فعالیت در جامعه و رقابت در شرایط کاری هستند. آنها بهعنوان یک رای دهنده، حامی و طرفدار، دارای قدرت سیاسی هستند و در زندگی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فعالند. همچنین بهعنوان یک مشتری کالا و خدمات دارای قدرت داد و ستد هستند.
آنان بهعنوان یک کارفرما یا مستخدم دارای قدرت کار هستند و در برخی جوامعی این امر منجر به مشارکت کامل آنان میشود. اما افراد کمتوان غالباً بهعنوان منابع چشمگیر اقتصادی و اجتماعی محسوب نمیشوند. سالانه میلیونها دلار برای حمایتهای اجتماعی و برنامههایی با هدف رفع نیازهای افراد کمتوان، خانواده و مراقبین آنها هزینه میشود. از طرفی، بخش مهمی از منابع مالی اختصاص به برنامههای بهداشتی و اجتماعی دارد که وابستگی را به بار میآورند. با وجود پیشرفتهای مهمی که اخیراً در جهت ارتقای استقلال و توانمندسازی افراد کمتوان رخ داده اما هنوز این افراد آخرین کسانی هستند که استخدام میشوند و اولین کسانی هستند که اخراج میشوند.
هزینههای مراقبتهای بهداشتی
امروز یکی از مشکلات بزرگ پیش روی جوامع، بالا رفتن سریع هزینههای مراقبتهای بهداشتی اولیه است. در حالیکه معمولاً کمبود سرمایه با مشکلات بهداشتی جوامع در حال توسعه ارتباط دارد، هزینههای بالای مراقبتهای ویژه در بیشتر کشورهای توسعه یافته نیز یک نگرانی جدی محسوب میشود. گرچه امروزه دولتها کسری بودجه بیمارستانها را کمتر تقبل میکنند اما هنوز هزینههای پیچیده و گران زیرساختهای بهداشتی تداوم دارد. در بیشتر کشورها، بیمارستانها در زمینههایی سرمایهگذاری میکنند که مستلزم تخصیص منابع براساس سودآوری باشد. سرمایهها به جای اینکه به سمت بیمارانی که در آنجا بستری هستند برود به سمت سرمایهگذاران سرازیر میشود.
در خواستهای زیادی در زمینه ارائه خدمات توانبخشی مطرح میشود و بیشتر منابع بهطور فزایندهای به تکنیکهای تخصصی که در مؤسسات ارائه میشوند، اختصاص داده میشود. اینها فقط صرف افزایش تقاضاهای عمومی برای خدمات پر هزینه میشود که اغلب در دسترس تعداد اندکی از مردم است. تاکیدی که روی مراقبتهای مؤسسهای میشود باید در مورد نیازهای کل جامعه مورد بازبینی مجدد قرار گیرد و بهطور مناسب تری وجوهات مربوط به سلامت عمومی مورد استفاده قرار بگیرند.
گسترش سیستمهای بهداشتی که تمرکز بر فناوری بالا دارند مانع از اجرا و توسعه خدماتی شده است که به جمعیت وسیعی از افراد کمتوان در جامعه عرضه میشود. فناوری توانبخشی در مؤسسات گران و پیشرفته است و مورد استفاده تعداد اندکی قرار میگیرد. چه در کشورهای در حال توسعه و چه در کشورهای توسعه یافته بیشتر جمعیتی که نیاز به توانبخشی دارند به تکنیکهای پیشرفته احتیاجی ندارند.
در کشورهای در حال توسعه، کمتوانی عموماً ناشی از بیماریها ی قابل پیشگیری است، در حالیکه در بیشتر کشورهای توسعه یافته کمتوانی بیشتر مربوط به سالمندی میشود. در هر دو نوع کشورها اغلب خدمات برای افراد کمتوان بهویژه مناطق روستایی غیرقابل دسترس است.
در حالیکه بیشتر افراد کمتوان در مناطق روستایی زندگی میکنند آنان فقط 2درصد خدمات را دریافت میکنند. مدیریت مالی برنامههای توانبخشی یکی از نگرانیهای سیاستگذاران و تامینکنندگان بودجه است که مسئول اجرای برنامههای توانبخشی هستند. افزایش هزینههای خدمات ویژه درون یک زیر ساخت پیچیده و گران، مؤسسات و متخصصین را تحتتأثیر قرار داده بهطوریکه آنان رویکردهای جدیدی را برای سازماندهی و ارائه خدمات توانبخشی و اجتماعی وهمچنین استفاده مؤثرتر از منابع انسانی جستوجو میکنند. برای تغییر شرایط موجود از یک طرف نیاز به حفظ سیستمهای بهداشتی و اجتماعی داریم و از طرف دیگر نیاز به کوچکسازی آنان و در واقع نیاز به افزایش دسترسی و کیفیت وجود دارد. توانبخشی مبتنی بر جامعه یکی از این شیوهها ست.
کمبود مهارت و تجربه
هزینههای آموزش کودکان کمتوان دو برابر کودکان سالم است. بیشترین هزینه برای افراد توانبخشی شده یا استخدام شده صرف آموزشهای ویژه به آنان میشود، حال آنکه هزینه آموزشهای ویژه در مقایسه با هزینههای بستری شدن در مؤسسه بسیار کمتر است . (یونسکو، 1978)
کمتوانی میتواند درگیریهای مالی جدی را برای بخش صنعت به لحاظ تغییر در تعداد نیروی کار و آموزش کارکنان جدید فراهم کند. میزان این کمبود در کشورهای توسعه یافته که درصد زیادی از افراد کمتوان قبل از نقص عضو آموزش و مهارتهای لازم را کسب کرده اند، بیشتر است.
هزینههای خانواده
در بیشتر جوامع، خانواده مهمترین واحد اجتماعی است که هر کدام از اعضای آن نقش و مسئولیتهای خاصی دارند. کمتوانی یکی از اعضای خانواده بر کل خانواده تاثیر میگذارد. خانوادههایی که دارای افراد کمتوان هستند از فشارهای مالی بیشتر، اختلالات مکرر در برنامههای روزانه زندگی و اوقات فراغت و تعامل اجتماعی ضعیفتر برخوردار هستند. در همه جوامع، خانوادهها مسئولیت مراقبت از عضو کمتوان خود را بهعهده دارند که به لحاظ مالی، جسمانی و هیجانی برای آنان گران تمام میشود. هزینههای واقعی کمتوانی بستگی به زمینههای فرهنگی دارد. رفتارها و نگرشها نسبت به کمتوانی میتواند بر هزینه کمتوانی برای خانواده و جامعه اثرگذار باشد.
در بخش نهایی گزارش سازمان ملل در رابطه با اعضای خانواده افراد کمتوان، تایید شده است که کمتوانی 25درصد از جمعیت جهان را تحتتأثیر قرار داده است و یک فرد کمتوان وابستگیهای زیادی به دیگران دارد. (نشست تخصصی سازمان ملل، 1977) تمام شرایط یک فرد کمتوان بستگی به این دارد که چگونه مراقبین او بتوانند خود را با مشکلات ناشی از کمتوانی تطبیق دهند.
هزینههای جامعه
مطالعات مکررا نشان میدهند که افراد کمتوان بهعنوان یک گروه ضعیف محسوب میشوند که سالهای کمتری را به مدرسه میروند، مهارتهای شغلی کمتری دارند و نرخ بیکاری و فقر در بین آنان بیشتر است. شرایط زندگی افراد کمتوان با کاهش سطح عملکرد، کمبود درآمد، اشتغال و مشارکت در جامعه تعریف میشود. هزینهها و بار کمتوانی بسیار زیاد است و به وسیله خدمات قانونی یا غیرقانونی وهمچنین به وسیله مردم ایجاد میشود. بار کمتوانی بهویژه در زمینه پول، نیروی انسانی و تجهیزات بسیار بالاست. به این هزینههای مستقیم باید کاهش درآمد افراد کمتوان و کاهش مشارکت در زندگی اجتماعی و تولید ثروت را نیز اضافه کرد.
وابسته بودن افراد کمتوان بهمراتب از کمک به آنان برای مستقل شدن پرهزینهتر است. هزینههای عدمحذف وابستگی بهطور فزایندهای نسبت به هزینههایی که صرف استقلال افراد کمتوان میشود، بیشتر است. بهمنظور رفع مشکلات کمتوانی، اقدامات زیر لازم است انجام شود:
- توسعه تحقیقات و فناوری در جهت تلاش برای پیشگیری، درمان و کاهش اثرات سالمندی و کمتوانی
- از بین بردن موانع معماری، حملونقل و ارتباطی که افراد کمتوان و سالمند با آن مواجه هستند
- افزایش تلاش در جهت آموزش افراد کمتوان و سالمندان
اصلاح سیاستها و برنامهها.
اما در نهایت میتوان گفت، افراد کمتوان خود نقش مهمی در ایجاد تغییر وضعیت خود دارند، و باآگاهسازی، توانمندسازی و خودسازماندهی میتوانند قدرت تاثیرگذاری بیشتری بر حاکمین محلی و ملی و بخشهای غیردولتی داشته باشند.